تمدنهای شرق و غرب، فراز و نشیبهای زیادی را طی کرده تا به این مرحله رسیدهاند؛ و هر کدام در زمان خاصی خدمات زیادی به بشر ارایه دادهاند. امروزه بعد از قرون وسطی و بهخصوص انقلاب صنعتی، تمدن غرب بهدلیل دستاوردهایی که داشته به نسبت تمدن اسلامی جایگاه برتری دارد. مهمترین این دستاوردها را میتوان توسعهی صنعت و تکنولوژی، اختراع روش دموکراسی در حکومتداری دانست. دموکراسی گر چه در اجرا عیب و نقصهای فراوانی داشته ولی در کل پروندی رو به جلو داشته است. آمریکا که خود را ضامن بقاء و توسعهی دموکراسی میداند به طروق مختلف؛ به کشورهای خاورمیانه فشار وارد میکند که این نوع روش حکومتداری (دموکراسی) را بپذیرند. این در حالی است که مهمترین اصول دموکراسی را این میداند که نظامیان از سیاست کنار بکشند و اداره امور کشور را به سیاستمدارانی که با رأی مردم و از طریق انتخابات برگزیده میشوند بسپارند. هر جا این اتفاق بیافتد آمریکا و اروپا خود را مؤظف به حمایت از آن میدانند؛ ولی امروزه میبینیم در مصر عکس این رخ میدهد. یعنی کودتا توسط ارتش علیه رییسجمهور منتخب مردم صورت گرفته و ارتش وارد صحنه سیاسی شده و حکومت را در دست گرفته است. آمریکا و اروپا (غرب)؛ قریب یک ماه است گزینه سکوت را برگزیدهاند. روز 11 مرداد 92 آمریکا اعلام کرد کودتای ارتش به نفع دموکراسی صورت گرفته است و این درحالی است که میلیونها معترض در خیابانهای قاهره و سایر شهرهای مصر تحصن کردهاند. واقعاً نمیدانم دموکراسی را چطور تعریف میکنند؟!
این اولین نشانهی شروع افول تمدن غرب است. آنچه که آیندهی تمدن مغرب زمین را تهدید میکند، بیرون آن نیست، بلکه از درون خود آن است. یکی از علتهای انحطاط در بینظم شدن اصولی است که این تمدن را هدایت میکند...
دیدگاه و نظر جدید آمریکا و سکوت معنادار اروپا در خصوص کودتای مصر، همچنین قضاوت ناعادلانه و جانبدارانهی رسانههای غربی از جمله BBC و صدای آمریکا و... را میتوان سست کردن محوریترین پایهی تمدن غربی (دموکراسی) به حساب آورد و این یعنی شروع افول تمدن غرب است؛ زیرا غرب با این موضعگیریها، تبلیغات و زحمات دهها سالهی خود را در خصوص دموکراسی و حمایت از ملتهای آزاده زیر سؤال برد و ملتهای آزادهی جهان؛ این تناقضات را درک خواهند کرد و روز به روز از تعداد حامیان آنها کاسته شده و به تعداد مخالفین اضافه خواهد شد. این از یک طرف و از طرف دیگر نظم و انضباط، حرکات مدنی و مبارزه مسالمتآمیز و عاری از خشونت اخوان المسلمین و مهمتر از همه پاکترین و دمکراتترین حکومت یکساله دکتر مرسی در طول تاریخ مصر و... را میبینند و جذب این تفکر و دیدگاه میشوند. این در حالی است که غرب در مقابل این تفکر قرار گرفته است.
درست است که غرب تصمیم گرفته حکومتهای آزاد شده در بهار عربی؛ که با انتخابات بدست مسلمانان افتاده است، ساقط کند. بهطوری که اجازه ندهد این الگوی حکومتداری مردم سالار اسلامی؛ موفق عمل کند و این توطئههای طراحی شده، دارد اجرا میشود. ولی میبینیم اخوان با رفتار درستی که در پیش گرفته انشالله این توطئهها را یکی بعد از دیگری خنثی خواهد کرد.
اما کشورهای عربی که از کودتا حمایت همه جانبه کردند؛ بهخاطر ترس از این بود که مبادا در کشور تحت حکومت آنها، انقلابی در تداوم بهار عربی صورت گیرد و الگوی حکومت اخوان المسلمین به روند این انقلاب تسریع بخشد. این تبریک از پیش آماده شدهی عربستان و کمکهای مالی امارات، عربستان و کویت به دولت کودتا، بجای اینکه مانعی باشد که روند انقلاب را به تأخیر بیندازد برعکس، این موضعگیری ناشیانه، ملتهای آزادهی آنها را بیشتر تحریک کرده و شروع انقلاب را هموار خواهد کرد.
هم آمریکا که کودتای ارتش را مشروع اعلام کرد و هم اروپا که سکوت معناداری را در پیش گرفت؛ و هم کشورهای عربی و بهویژه سه کشور عربستان، امارات و کویت که نتوانستند جلوی خوشحالی خود را بگیرند و حداقل با تأخیر کودتا را تبریک بگویند، همین موضعگیریها هر دوی آنها (غرب و کشورهای عربی) را منزوی و با چالش روبرو خواهد کرد.
آمریکا و غرب بجای دشمنی، بهتر بود با تمدن اسلامی موضع گفتگو را پیش میگرفت چون هم اعتبار آنها را بیشتر میکرد و هم منافعشان در خاورمیانه کمتر در معرض خطر قرار میگرفت.
تمدن غرب خدمات زیادی به بشریت کرده و ما آرزوی فروپاشی آن را در دل نداریم بلکه خواهان همکاری هستیم. چون رسالت ما مسلمانان عمران و آبادانی دنیا در جهت خدمت به بشر است؛ میخواهیم از نقاط مثبت تمدن غرب بهره ببریم، که اگر اجازه میدادند با روشهای اجرایی اسلامی، همان روشهایی که امروزه در ترکیه ارائه میشود و روشی که اخوان در مصر دنبال میکرد، بهترین الگوی نوع حکومت مردم سالار ارائه میشد و این کمک بزرگی بود به روند دموکراسی که غرب داعیهی آن را دارد. میشد از حاصل دستاوردهای هر دو تمدن خدمات بزرگی به بشریت ارائه داد. ولی متاسفانه غرب موضع درستی را در پیش نگرفت و با این موضعگیری ناشیانه پایههای تمدن غربی را سست کرد و مسایلی از جمله دموکراسی، حقوق بشر، هستهای و ... که آمریکا و اروپا طبل آن را بر سینه میزنند و تبلیغاتی را به راه انداختهاند ظاهراً دروغ از آب در آمد. چون مردم میفهمند که موضعگیریها با شعارهایشان یکی نیست؛ زیرا از کودتای الجزایر که حزب نجات اسلامی برنده انتخابات بود، از کودتای بر ضد حکومت قانونی اسماعیل هنیه در فلسطین و اخیراً کودتای ارتش مصر بر ضد حکومت دکتر مرسی حمایت میکنند، که این رویه جایگاه آنها را در دل ملتهای آزاده سست خواهد کرد.
به نظر میرسد دو هدف عمده را با هر قیمتی در پیش گرفتهاند:
1-حفظ موجودیت اسراییل: هر جنبش و حرکتی که به یک طریقی احتمال تضعیف اسراییل را در پی داشته باشد با آن مخالفت کرده و در صدد براندازی آن اقدام خواهند کرد. اگر دولت دکتر مرسی بر سر کار میبود مذاکرات اسراییل و فلسطینیان طور دیگری رقم میخورد. فلسطینیان در موضع برتری قرار داشتند و میتوانستند امتیازات بیشتری بگیرند و این تقریباً تمامی گروههای فلسطینی را راضی میکرد و صلح برقرار می شد ولی آنها با این کودتا فلسطینیان را در موضع ضعیفتری قرار دادند که نتیجهی آن، سرانجام با مخالفت حماس و جهاد روبرو خواهد شد و صلحی صورت نخواهد گرفت.
2-تنها قدرتی که میتواند در آینده با غرب رقابت کند اسلام است. اسلامی که با بنیه تفکرات اخوانی بنا شده در جهان رو به گسترش است و بهار عربی و بهویژه کودتای مصر آن را به ملتهای آزاده بیشتر معرفی کرد. بنابراین سالهای متمادی است غرب سیاست اسلام هراسی را در پیش گرفته تا آنجا که امروزه مستقیم با تمام امکانات جنگ سردی را به راه انداخته است.
نتیجه: افول تمدن غرب و طلوع تمدن اسلامی آغاز شده است که اگر غرب موضع خود را عوض نکند و بجای کوبیدن بر طبل جنگ و دشمنی مسیر گفتگو را در پیش نگیرد به این روند؛ سرعت خواهد داد.
منابع:
1.کتاب روح ملتها نویسند آندره زیگفرید ترجمه احمد آرام صفحه 225.
نظرات